معمارکده2012
بزرگترین وبلاک تخصصی معماری
ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

بطورکلی دردوران پس ازانقلاب صنعتی وانباشته شدن شهرها ازجمعیت شاغل دربخش صنعتی وتوسعه ماشینیسم ، نقطه نظرهای متفاوتی دررابطه با توسعه شهرها وویژگیهای درونی آنها قوت گرفت. درمطالعه مقدماتی که درسال 1926 ودریک گزارش منتشر شده بوسیله کمیته طرح منطقه ای نیویورک ومحیطهای اطراف آن درسال 1929 انجام گرفت کلرنس پری تئوری واحد خودیار خودرا مطرح ساخت، که دارای شش ویژگی بشرح زیر بود:

شبکه های اصلی وشبکه راههای پررفت وآمد نبایستی ازمیان بافتهای مسکونی بگذرند. چنین خیابانهایی بهتر است برمحیط پیرامون واطراف واحدهای مسکونی بوجود آیند.

شبکه راههای داخلی بهتر است که بصورت کوچه های بن بست باوظایف سبکی که بطور عمومی آرامش محله را برهم نریزد طراحی وتحت ساختمان قرارگیرند . این چنین راههایی بایستی سلامتی، آرامش وحجم کم ترافیک را بطور متناسبی درداخل محله تامین سازند.

جمعیت محله های مسکونی بهتر است که برمبنای ضروریات ومحدوده عملکرد یک مدرسه ابتدایی شکل گیرند، جمعیت مبنای این تئوری درحدود 5000 نفراست( معمولاً اندازه یک محله برمبنای محدوده عملکرد یک مدرسه ابتدائی حدودی برابر3000 تا 4000 نفر می باشد ).

این واحد های خودیاربهتراست که به مرکزیت یک مدرسه ابتدایی که درمیان فضای سبز قرارگرفته وحدود خدمات آن را محدوده ومرزهای واحد خودیار تشکیل می دهد بوجود آید.

حدود اشغال فیزیکی یک واحد خودیار تقریباً 160 ایکر( هرایکر برابر4000 مترمربع) بوده وحد تراکم جمعیت نیز ده خانوار درهرایکر تعیین می شود. شکل واحد همسایگی بهتراست به نحوی باشد که یک کودک پیش ازیک دوم مایل فاصله ازواحد مسکونی خود تا مدرسه را بصورت پیاده نپیماید ( هرمایل برابر1609 متر)

این واحد بوسیله تاسیسات خرید ،مراکز مذهبی، یک کتابخانه ویک مرکز اجتماعی (محله ای) که بهتر است درنزدیک ترین فاصله به دبستان قرارگیرد ، سرویس دهی گردد.



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:نظریه کلرنس پری, توسط هادی(ماهان)پورآخوند
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :